قصه عشق شما در یک ارتباط  چیست؟

 

چرا برخی از روابط صمیمانه به موفقیت می انجامد و برخی با شکست مواجه می شود ؟
چرا من و نه کس دیگری انسان خاصی را دوست می  دارد و انسان دیگری را دوست نمی دارد ؟
چرا من و نه کس دیگری قادر است با انسان خاصی رابطه عاشقانه برقرار کند و نه با انسان دیگری ؟
چرا عشق ما به کسانی دوام می آورد و به کسانی دوام نمی آورد ؟

 

 

قصه عشق می گوید : ما انسانها گرایش داریم عاشق کسانی شویم که قصه هایشان با قصه ما یکی است و یا مشابه آن است .

از جنبه هایی مثل خود ما هستند از جنبه هایی با ما متفاوتند.
اگر از سر اتفاق عاشق کسی شویم که قصه ای کاملاً متفاوت داشته باشد = رابطه ما و عشق ما متزلزل می شود .

برای شناخت رفتار زوجین یک راه وجود دارد : اینکه با د قت نگاه کنیم و ببینیم روایت هر کدام از آنها از قصه عشق چیست و از آن چگونه برداشتی دارند .
برای مثال : کسی دلبسته زندگی رمانتیک و رویایی است اما در عمل می بیند که درگیر یک داستان رزمی شده است .

کسانی هم که دلبسته داستان رزمی اند از روایت رمانتیک عشق دیگری دلزده و خسته می شوند . اگر قصه هر دو رزمی باشد برای هر دو کارایی دارد .
انسانها همیشه درگیر ماجراهای عاشقانه اند : از این رو پیوسته کسانی هستند که در پی درک و بهبود تحول روابط صمیمانه خویشند .

 بسیار آدمها مدتی در ابتدای آشنایی فکر می کنند که عشق واقعی خود را دریافته اند

اما پس از مدتی به تدریج که با یکدیگر آشنا می شوند، شروع به فرافکنی افکار و احساسات خود می کنند

( یعنی فردی را که کسب کرده اند + کوله بار عاطفی گذشته )

بعد دیگران را درسایه این اندیشه ها و احساسات می بینند.
در عین اینکه فکر می کنند که طرف را خوب شناخته اند در حالی که تنها کاری که نکرده اند شناخت آن دیگری است .

شما با او در حال خلق یک داستان هستید که بیشتر شبیه شخصیتی است که تصور می کنید با آن کس باید باشد .

 

مردم می کوشند جفتهایی را انتخاب کنند که دارای قصه های همخوان باشند به گونه فعالانه ای عمل می کنند تا رفتار جفتشان را نیز شکل دهند .

با این هدف که رفتار جفت همخوانی بیشتری با داستان خودشان پیدا کند .

 

اگر جفت، خود را هماهنگ نکند آنوقت : خودآگاهانه یا ناخودآگاهانه جفت را مجبور به پذیرفتن رفتار مطلوب خودش می کند .
هرکدام از ما نوعاً یک قصه عشق نداریم بلکه قصه های چندگانه داریم .
گاهی برای رهایی از یک وضعیت بد و برای التیام به دیگری رو می آوریم

که چون راهی برای دور شدن از گذشته است و نه شیوه ای برای رویارویی با آینده  به شکست می انجامد .

 

 

چرا نسبت به کسی که عاشقش بوده ایم دلسرد میشویم ؟

 

گاهی یک رابطه به نظر ما مثبت می نماید اما اگر کس دیگری با داستان دیگری وارد رابطه ما شود ، آنوقت احتمال دارد رابطه قبلی به سرعت ناکافی بنماید .

وقتی با کسی که در سلسله مراتب ذهن ما در جایگاه بالاتری است مواجه شویم فرد قبلی به ناگاه همه یا بخشی از جذابیت خود را از دست می دهد .

کسی که در لحظه ای جذاب بوده با سرعتی در لحظه دیگر جذاب نیست . برای درمان باید از سلسله مراتبهای خودآگاهی داشته باشیم

 

 تصور کنید پایین کوه ایستاده اید می خواهید به قله صعود کنید .

هوا تاریک ، آسمان ابری ،قله پیدا نیست .

راه و مسیر را با پا شناسایی کنید و کورمال کورمال با فاصله قدمهای کوتاه عاقبت به ستیغی می رسید ، جلوتر سراشیبی است .

فکر میکنید به قله رسیده اید ، غلط است . احتمالاً بر ستیغی کوتاه به دام افتاده اید و در عالم خیال خود را بر قله اصلی کوه می بینید .

ممکن است در نیم متری مسیری ایستاده اید که شما را به قله برساند . 

دو راه دارید  : اول به نتیجه قطعی برسید که به قدر کافی صعود کرده اید و همانجا بمانید .

دوم  به امید قله بلندتری ، به نقطه دیگری صعود کنید ، احتمال دارد به قله بلندتری برسید .

احتمال دارد نرسید . از این رو باید تصمیم بگیرید که حاضرید خطر کنید یا نه ؟

قصه های عشق همین گونه اند

بدرستی نمی دانید که آیا در این رابطه که درگیر آنید ، بهترین رابطه را دارید چه کسی می داند شاید داستان بهتری در انتظار شما باشد.

ما خودمان در تاریکی گام بر میداریم و جفتهایمان نیز در تاریکی اند .   

رابطه قصه ها و رویدادها

زوجها بر سر این بگو مگو می کنند که هرکدام حقیقت را بهتر بیان می کنند .
اطلاعاتی که شما به یکدیگر می دهید از صافی قصه هایی که درباره روابط تان دارید ، می گذرند .

گاهی هر دو معتقدند که دیگری دروغ می گوید . واقعیت چیست؟

هر دو از منظر خود راست می گویند!

 از دید هرکدام شما مشکلات و تعارض ها چگونه باید حاصل شوند؟

مثلاً از نظر شما  رابطه عشقی رابطه ای ملایم ، آرام ، نسبتاً خالی از تعارض است ، رفتار دو همسر نباید ستیزه جویانه باشد ، درگیری کلامی نباشد!

و از نظر دیگری مثلا اگر زوجی باهم درگیر ارتباط نشوند و اختلاف هایشان را باهم در میان نگذارند 

ادامه مسیر غیر ممکن است پس هرگاه دومی مشکلی حس کند با اولی در میان می گذارد و اولی این رویارویی را به چشم حمله نگاه میکند .
به نظر شما : این درست همان کاری است که دو عاشق نباید انجام دهند .

در حالی که” 

هر دو از ماهیت عشق و اینکه رابطه عشقی باید باشد ، قصه های متفاوتی دارند در نتیجه رویدادها را به شیوه متضادی تعبیر و تفسیر می کنند .

 

به قول مولوی :

هرکسی از ظن خود شد یار من

از درون من نجست اسرار من

کانت می گوید : هرگز قادر به شناختن اشیا فی نفسه نیستیم آنچه از اشیاء می شناسیم دریافتمان از اشیاست!

مردم رنگهای عشق را همه به یک رنگ نمی بینند .

 گاهی دو زوج دو قصه کاملاً متفاوت از رابطه شان بیان می کنند .
هرگاه این دو قصه تفاوت زیادی با هم داشته باشند ، جفتها نیز رضایت کمتری از رابطه خود دارند .

 

عناصر قصه عشق


قصه ها بی تردید با گذشت زمان دگرگون می شوند ولی از بین نمی روند .

ما همیشه در حال دستکاری قصه های قدیمی هستیم ، قصه های تازه ممکن است بدتر باشند ممکن است بهتر باشند .

رویدادها روی قصه ما تاثیر می گذارند . پس از ترک هر رابطه قصه ما دستخوش تغییر می شود .

هر قصه : آغاز مهیج ترین  اوج است!

که سرانجام روزی که رابطه را تمام می کنیم به پایان نمی رسد و ما ویژگیهای آرمانی که در ذهن داریم را به طرف مقابل فرافکنی می کنیم

داستانها همیشه ادامه دارند حتی با طلاق هم پایان نمی یابند اما تغییر می کنند .      


                        

چند نوع قصه داریم؟

 داستانهای عشقی روایت شده که در داستانها و فیلمهای مختلف هم می بینیم بسیار متنوع هستند

بعضی ها قصه های سرراست را دوست دارند، بعضی ها به قصه های پر رمز و راز نیاز دارند ، معما گونه ! و دیر یا زود سرخورده می شوند

و روابط میان آدمیان زمانی به اوج موفقیت خود می رسد که نوع قصه های آنان با هم سازگار باشند .

 

کارکرد قصه در روابط جدید: 

ویژگی شخصیتی ما بر ما تاثیر می گذارند تا پدیده ها را به شیوه های مختلفی ادراک کنیم

وقتی قصه عشقی ما تمام شد با قصه تازه ای ترکیب می کنیم ، بخشهایی از داستانهای قدیمی را انتخاب می کنیم و چیزهایی تازه به آن اضافه می کنیم.

اگر در رابطه عشقی قبلی پس زدن هایی داشته باشیم،

به احتمال زیاد نسبت به پس زدنهایی  به همان سبک سخت حساسیت نشان می دهیم .    

گاهی رفتار طرف را در قالب پس زدن تفسیر می کنیم حتی اگر قصد پس زدن در کار نباشد .

چنانچه عشق قبلی نشانه های بی اعتمادی داشته باشد ، در رابطه جدید دنبال نشانه های بی اعتمادی می گردیم

اگر از بد حادثه حواس طرف پرت باشد، بی حواسی دلیل بی علاقگی قلمداد می شود ،

ما همیشه تحت نفوذ مضامین این داستانها هستیم برداشت ما از رفتار دیگران بستگی دارد به:

قصه ی عشقی ما و نقشی که طرف عشقی ما در این رابطه دارد.

زنی به ترس از طرد شدن دوستان زیادی برای خود بر می گزیند. برداشت مرد چیست؟
قصه ما ناظر بر نحوه برداشت ما از رفتار دیگران است.

قصه ها از کجا می آیند؟

1- ریشه در کودکی ما دارند
2-واکنش متقابل ما با پدر و مادر
3-با خواهر و برادرها
4-با دوستان
5-با طرف های عشقی مان
(ریشه در دردناک ترین خاطرات ما در ارتباط با دیگران)

 

نقش مهم همه ما در شکل گیری قصه مان:

1- آسیب پذیر بودن نسبت به آزار
2- خود را سزاوار مزایای نامحدود دیدن
3- هراس از دست دادن سلطه
4-اعتقاد به اینکه دوست داشتنی نیستم

 

در ارتباط با همسرتان اگر قصه عشق متفاوتی دارید فایل صوتی هوش زناشویی را در همین سایت دانلود کنید.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

3 × یک =